
مرکز رسانه خلاق ران شاو

دانشگاه هنر و معماری ییل

دانشگاه حقوق استرلیا

دانشگاه هنر تبریز

مفهوم دانشگاه در جامعههای غربی حدود یک قرن و نیم پیش تحولی بنیادی یافت. این تحول، که معمولاً با نام ویلیام فون هومبولت همراه است، «دانشگاه هومبولتی» را به وجود آورد که کمابیش تمام دانشگاههای دنیا را تحت تأثیر قرار داد. این تحول همگام بود با پیشرفت صنعت، نقش روزافزون علم در زندگی روزمره و صنعت، فراگیرشدن تفکر علمی در اروپا و ایجاد حرفهی دانشگری. دانشگری حرفهای شد که در ازای انجام آن دانشگران حقوق میگرفتند. این مؤلفهی مهم متمایزکنندهی تحول جدید در مفهوم دانشگاه بود. سازوکار رشد دانش یا فرایند علوم چنان بود که بیشترین آزادی را در دانشگاه میطلبید. اصول هومبولتی تعریف کنندهی این آزادیها بود و آزادیِ دانشگاهی را فرض اساسی رشد علم معرفی کرد.
بر مبنای اصول هومبولتی، دانشگاه در تعیین جزئیات آموزش و چگونگی پژوهش یا تفکر، آزادی دارد و جامعه مخارج آن را میپردازد؛ بدون اینکه در این فرایند مداخله کند. ارزشگذاری در علم و فرایند آن تنها توسط خود دانشگران تعیین میشود و نه سرمایه گذاران. به این ترتیب، حرفهی دانشگری برای پیشبرد علم و فناوری به وجود آمد. آموزشِ دانش موجود بخشی از اهداف یا وظایف این نهاد جدید بود نه همهی آن. پیشبرد علوم و فناوری هدف بنیادیتری بود که آموزش دانش موجود را دربر میگرفت. این وجهِ تمایز عمدهی دانشگاههای نوین با دانشگاههای پیش از آن است، اعم از آنچه در اروپا به وجود آمده بود یا حتی قبل از آن در تمدن اسلامی.
ما در دوران نوین، پس از آشنایی با تمدن غرب، هیچگاه به این هدف اساسیِ نهاد دانشگاه توجه نکردهایم. علم را که یک فرایند است، با دانش که محصول آن است یکی گرفته و دانشگاه را با «آموزشگاهی» برای آموختن دانش موجود برابر دانستهایم. این اشتباه تاریخی از دارالفنون تاکنون گریبانگیر آموزش عالیِ ماست و در سیاست گذاریهای ما و نیز در مرحلهی اجرا به شدت تأثیر گذاشته است. تفاوت میان مدرسه یا حوزه و دانشگاه را، نه در روش و هدف بلکه در مضمون مواد آموزشی میدانیم.
در مقام مقایسهی حوزه یا مدرسه با دانشگاه نوین در تمدن غرب به چند مشخصهی بارز حوزه میتوان اشاره کرد:
1. آزادی در وجوه گوناگون آموزشی؛
2. استاد محوری یا مدرس محوری، ارشدیت؛
3. استقلال مالی. آزادی در هزینه کردن درآمدها یا وجوهات؛
4. استقلال اداری، آزادی در تعیین مدرسان.
موارد 1، 2 و 4 بسیار شبیه مشخصههای دانشگاه نوین است. جز اینکه در حوزهها معمولاً تنها یک نوع فقه معتبر شناخته میشود. در خصوص استقلال مالی باید توجه کرد که حوزهها به طور سنتی از طرف دولت حمایت مالی نمیشوند. حمایت مالیِ حوزهها به عهدهی مردم است، که از طریق وجوهات مختلف دریافت میشود. حوزه و روحانیون ارشدی که وجوهات را دریافت میکنند در هزینه کردن آن در چارچوب قوانین فقهی آزادند. بنابراین، جدا از منبع درآمد، استقلال مالیِ حوزه و دانشگاه به معنی نوین غربی آن بسیار شبیه است. این استقلال مالی باعث شده که مدرسان ارشد حوزه تحت نفوذ سرمایه گذاران نباشند و در مسائل حساس، حتی سیاسی، بتوانند استقلال رأی خود را حفظ کنند.
متأسفانه از هنگامی که دانشگاههای نوین در ایران از روش الگوی غربی، بدون توجه به پیشینهی حوزهها و نیز بدون توجه به اصول بنیادین دانشگاه در غرب، تأسیس شدند به این مشخصهها کمتر توجهی شده و بر جنبههای ظاهری آموزش و تربیت کارکنان لازم برای دولت تأکید بسیاری شده است. این بی توجهی در دوران انقلاب اسلامی هم حفظ و گاهی تشدید شده است.
موضوع حوزهها اعتقاد است و موضوع دانشگاهها دانش. به این معنی این دو نهادِ مشابه در دو زمینهی کاملاً متفاوت و مانع اما مکمل یکدیگر فعالیت دارند. روش اداره و نیز فرآیند آموزش در این دو نهاد، که یکی ریشه در سنن ما دارد، و دیگری زاییدهی دوران روشنگری و فناوری غرب است، بسیار مشابه است و در هر دو کیفیت در پرداختن به موضوع آن نهاد بسیار اساسی است.